دیروز یه امتحان دادم تو فکن هر چی این استاد نفهم گفته بود نمیاد داده بود. من نمیفهمم واقعا چرا..عقده ای خررر

قبل امتحان از سرکار که اومدم سعی کردم یکم بخوابم نشد بعد پاشدم دو تا نخ سیگار کشیدم یه قهوه زدم و رفتم امتحانمم قهوه ای دادم اومدم.

بعد با میم رفتیم بیرون انقدر غر زدم و حالم بد بود واقعا این بچه از دست من چی میکشه:/

دیگه امروز خونم..نشستم برای آخرین امتحانا بخونم...هفته دیگه انقدر شلوغم همش بالا پایین میکنم که چجوری به همش برسم و عاجزمممم..چون هفته بعدش عروسی سینه و تو خونه ما انگار بمب ترکوندن..کارتای عروسیش انقدر ناز شده:)